محمد عبدالهی در یادداشتی نوشت:
خروج ناگهانی سربازان آمریکایی از شمال سوریه به دستور ترامپ، نه فقط برای کردها که برای اسرائیل، عربستان و حتی خود دولتمردان آمریکایی غافلگیر کننده بود. اما چرا ترامپ که چند ماه پیش خروج اشغالگران آمریکایی را منوط به خروج ایران کرده بود، ناگهان چنین تصمیمی گرفت؟
اذعان به شکست آمریکا در سوریه و فرار از هزینه های مالی جنگ: چنانکه ترامپ صراحتا اعلام کرد 8 تریلیون دلار (قبلا گفته بود 7 تریلیون دلار) در منطقه خرج کرده و این جنگ احمقانه (به تعبیر او) که هیچ دستاوردی برای آمریکا نداشته، دیگر به صرفه نیست. پس از 8 سال جنگیدن برای سقوط بشار اسد و پاکسازی 85 درصد سوریه در یک جنگ جهانی، آمریکا دیگر توان جنگ و شکست ندارد.
چالش های داخلی و شخصی ترامپ: ترامپ اینک با دو چالش داخلی استیضاح و انتخابات 2020 مواجه است و مجبور است دست خالی خود از شکست های متوالی در سیاست خارجی اش را با حداقل عمل به یکی از وعده ها (خروج آمریکا از جنگ ها) التیام بخشد. استعفای" جیمز متیس "وزیر دفاع آمریکا نشان می دهد ترامپ شخصا تصمیم به این کار گرفته و حتی توجیهاتش، نتوانسته راس قدرت نظامی این کشور را هم مجاب کند.
بی ثباتی سوریه: هدف اصلی آمریکا درگیری و بحران دائمی در منطقه و توازن قدرت برای سلطه و هژمونی خود و اسرائیل است و چه بهتر که این بی ثباتی بدون بار مالی بر آمریکا صورت پذیرد. خروج آمریکا، سوریه را که در حال رفتن به آرامش و مرحله پسابحران بود دوباره درگیر جنگ ترکی کردی و تحرک تکفیری ها می کند و مجددا صلح مسلح کنونی را به جنگ مبدل میکند. آمریکا منافع خود را با هیچ گروهی گره نمیزند، از این رو گاه میشود هم پیمان کردها، گاه شریک ترکیه، گاه هم منجی تکفیری ها و منفعت آمریکا یعنی جنگ دائمی اضلاع مختلف درگیر در سوریه و خاورمیانه. ترامپ خود در توئیتی به این موضوع اشاره کرده: «کردهای سوریه چندین دهه است که با ترکیه میجنگند. من تقریباً ۳ سال جلوی این نبرد را گرفتم، اما زمان آن فرا رسیده است که ما از این جنگهای مسخره بیپایان، که بسیاری از آنها قبیلهای هستند، خارج شویم و سربازانمان را به خانه برگردانیم.»
معامله پشت پرده با ترکیه: تصمیم ترامپ اگر برای همه ناگهانی و غافلگیرکننده بود، برای اردوغان نبود. چرا که بعد از تماس تلفنی ترامپ با اردوغان، نیروهای آمریکایی عقب نشینی کردند. ضمن آنکه ارتش ترکیه چند هفته است که آرام آرام در حال لشکرکشی به مرزهای سوریه است و اینها یعنی چراغ سبز آمریکا به ترکیه. از این رو، ارتش آمریکا از مناطقی در شمال سوریه که ترکیه قصد عملیات نظامی دارد تخلیه شده، نه از همه سوریه. میادین نفتی شرق رود فرات همچنان در اشغال آمریکایی هاست و اعلام شده مدتی طول خواهد کشید تا آمریکا از آنجا خارج شود. آمریکا خواهان دور شدن بیشتر ترکیه و چرخش آن به سوی چین و روسیه نیست. مخالفت های آمریکا با حمله ترکیه به کردها هم بیشتر مخالفت هایی لفظی و زرگری و برای فرار از فشارهای رسانه ای است و نه حقیقت.
اشغالگر بالاخره باید برود، به اختیار خودش بهتر: آمریکا به خوبی می داند بعد از شکست از جبهه مقاومت، چنانکه در افغانستان و عراق چنین شد، باید از سوریه هم خارج شود. چه بهتر وقتی برود که عده ای در داخل همچنان صدایش می زنند و به وجود آن مشروعیت می دهند. نه اینکه با تظاهرات و شورش و حمله به پایگاه هایشان از کشورشان برانند.
اردوغان به دنبال چیست؟
اردوغان درصدد است برای همیشه خطر تجزیه طلبی کردهای ترکیه را دفع کند. چگونه؟ با اشغال یک نوار مرزی به طول 500 کیلومتر و عرض 30 کیلومتر در شمال سوریه. با پاکسازی کامل کردها و اسکان عرب ها بجای کردها با سیاست جابجایی جمعیتی. اردوغان بر این باور است که با اسکان 2 میلیون آواره سوری در ترکیه در این منطقه و با تغییرات دموگرافیک آن (درست به شیوه عفرین)، برای همیشه ارتباط کردهای ترکیه با سوریه و عراق و ایران قطع خواهد شد و رویای کشور واحد و پیوسته کردستان به تاریخ خواهد پیوست. و پس از آن، ایران و عراق و سوریه می مانند با کردهایشان.
سناریوهای احتمالی:
کردهای سوریه دو سناریو بیشتر در مقابل خود ندارند:
جنگ همه جانبه و تنها با ترکیه. سران کرد باز هم میتوانند با تحریک رگ غیرت و تعصب نژادی، افراد خود را به کام مرگ بفرستند و همچون عفرین و کوبانی از دم تیغ بیرحم اردوغان بگذرند. اما سرنوشت آنها مشخص است. در برابر ارتش مجهز ترکیه که هیچ ابایی از جنایت های جنگی و حتی اتحاد به نیروهای تکفیری ندارد، آنها مثل تجربه های عفرین و کوبانی قتل عام خواهند شد. و اینک دیگر نه برای استقلال و خودگردانی می جنگند بلکه با چالش بقا و موجودیت خود مواجه اند. همچنین اگر پیش از این دلخوش به حمایت های سیاسی متحد خیانتکار خود (آمریکا) بودند، اینک دیگر آن را هم ندارند و به تعبیر خودشان از پشت خنجر خورده اند. ناسپاسی شان باعث شده ایران نیز که در کوبانی و اربیل خالصانه به کمک آنها در جنگ تکفیری ها و ترکیه آمد و سپس آنها به مزدوران و سرباز پیاده های نیروی زمینی آمریکا مبدل شدند، آنها را جماعتی ناسپاس و غیروفادار بداند.
سناریوی دوم که می تواند حداقل بقای آنها را حفظ کند و از نسل کشی دسته جمعی در شمال سوریه جلوگیری کند، توافق سریع با دولت سوریه و بازگرداندن حاکمیت حکومت مرکزی به مناطق تحت سلطه کردهاست. با این اقدام، آنها حمایت روسیه و ایران و دولت سوریه را به دنبال خواهند داشت و با پیروزی بر ارتش ترکیه، در معادلات قدرت و حکومت سوریه نیز نقش و جایگاه خواهند داشت. چنانکه «مظلوم عبدی» فرمانده کل شبهنظامیان موسوم به «نیروهای دموکراتیک سوریه» SDF به شبکه آمریکایی «ان.بی.سی نیوز» گفته: «یکی از گزینههای روی میز، شراکت با بشار اسد جهت مقابله با نیروهای ترکیه است... این یکی از گزینههای ماست.»
اما آیا سران کردها به چنین عقلانیتی رسیده اند که دیگر بیش از این به اسم «خلق کرد» و.. با مردم خود بازی نکنند و به جای عیاشی در کشورهای اروپایی قوم خود را به مسلخ نفرستند؟ آیا به این عقلانیت رسیده اند که پس از خیانت آمریکا که هنوز باور نمی کنند یادگاری نوشتن بر دیوارش تا چه حد احمقانه بوده، بجای دلبستن به بیگانگان، به جنگ و خونریزی در سرزمین و با همسایگان خود پایان دهند و در روندی مسالمت آمیز با دیگر اقوام زندگی کنند؟ آیا به این عقلانیت رسیده اند؟! زمان مشخص خواهد کرد.
ارسال نظرات